گاهـے
گاهـے دِلم میخواهـَـد وَقتــے بـُـغض میـڪـُنم
خـُدا از آسـِماטּ بـہ زَمیـטּ بیایـَـد
✵ ✶ ✷ ✸ ✹ ✺ ✻
اشـڪ هایم را پاڪ کـُنـد، دَستم را بگیرد
و بگوید: اینجـا آدمهـا اذیتت میڪـُنند؟
بــیـــا بــِــــرویــــــــم...
✵ ✶ ✷ ✸ ✹ ✺ ✻
نظرات شما عزیزان:
•اما یڪے نیست بـہ ایـטּ بعضیا بگـہ :لیموشیریـטּهمیشـہ شیرینـہ
•تا چاقو بـہ جیگرش نزنـטּ تلخ نمیشـہ !
یک لبخندِ حقیقی
بویِ خوشِ یک پیراهن
و یا شنیدن یک "دوستت دارم" ساده
یک جورِ خوبی
حالِ آدم را عوض می کند
و اینطور آدم می فهمد
لذّت دنیا
داشتنِ کسی ست
که دوست داشتن را بلد است
به همین سادگی...!
میــــــــــــــــــخوان فيلتــــــــــــــــــــرم
ڪـــُـــــــــــــــنـَـن،←
از مردمانی بترس که در روز روشن
قصد تاراج احساست را دارند
『 مـــטּ از〖 دریـــــــا 〗 یـاد گرفــــتم』
↤ غـــ ـرقـش کــنــم ↦
↺ هــــر ڪســے رو ڪہ از حـدش گـذشــت! ↻
است…؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ماضی اجباری از
نوع بعید…!
تقصیر تو نیست;هیچ تفنگی گلوله را تا ابد در سینه اش نگه نمی دارد !!
دق کردم!
پشت خنده های تلخی که...
هیچگاه کسی به آن شک نکرد!!!
.
من در بزرگ شدنم دردهایی دیدم که کــــــــوچک کرد بزرگ شدنم را
گفتن: این یعنی دوستت نداره ها.....گفتم:میدونم....
گفتن:احمق یه روز میزاره میره تنها میشی.....گفتم :میدونم.......
گفتن :پس چرا ولش نمی کنی؟؟؟ گفتم:این تنها چیزیه که نمیدونم BE MAN SAR BEZAN AKHARYIN UP RO AN J DADAM
نگـــام کـــه میـــکنـــه پـــلک نمــــیزنه
تنـــهاست خـــودش ولـــی...تنـــهام نمـــیذاره
دریا کـــه چـــیزی نیســـت
عــَــــجَـــــــــب دلـــــــــــــی داره
خداا
ولـــــــــــی...
مــزاحـم آدمــي که مشـغـول فــرامــوش کــردن منه....
نــــمـــــیـــشــــم...
اگر چه آب می دهد ، اما گلاب می گیرد....
" معرفت " می خواد...
ولی افسوس که معنی معرفت شده...!
پایه بودن برای هر " غلطی " !!!
ببین چروک شدم بی معرفت !
مخلص همه رفقای با معرفت که قیمت ندارن …
سلامتی هرچی بزرگه که کوچیکش ماییم
سلامتی هرچی رفیقه که اگه قابل بدونن خاک زیر پاش ماییم …
عشق + ترس = پدر
عشق + کمک = خواهر
عشق + دعوا = برادر
عشق + اهمیت + ترس + کمک + دعوا + زندگی = رفیق …
نقش نیشهای مار ” ماروپله” را بازی نکنید . . .
شاید دیگر توان دوباره بالا آمدن از نردبان را نداشته باشد،
همان کسی که به شما اعتماد کرده بود . . .
تو را به خدا سپرد و خودش را به دیگری !
حس میکنم جایی را تنگ کرده ام!!!
جایـــــی در قلــــ♥ــــب تــــو
برای آمدن دیـــــــگری…
که روزی عاشقش باشی و روزی قاتلش . . .
شعـــر خــواهــم نــوشتـــ؛
تـــو بــی مـَـن
چــِـه خــواهــی کــــرد؟
اصـــلا”
یــــادت هَست
کــِــه نیستــَـم…؟
مرا محکوم کردند به :
به عاشق بودنم ..به ساده و دلفریب بودنم
به صداقتم ..به وفای عهدم
به هر آنچه به تو وصل میشد..
حکم ابدی برایم صادر کردند
بستم..بستم در قلبم را تا حکمت را اجرا کنند
انروز من پوزخند به لب منتظرم ..!
نـــــَبـایـَد اَز اِرتـِــــفـاع بِـــــتَـرســـــی ...✘
چه طعنه ها که نشنیدی حوا
پس از تو
همه تا توانستند آدم شدند !
... چه صادقانه حوا بودیم ...
و چه ریاکارانه آدمیم!
گویی نوازش نمی کرد ، باران صورتم را
گریه ام ، فریادم ، تنها سکوتی بود
تا حرفهایم
در بستری از بغض بخوابند . . .
نباشـــــــی هســــتن
تــازهـ …… بـــودی هـــــم بـــودن ،امــــا مــــن نخــــــواستــــم …….
پـــس فکـــــر نکـــــن یــــهـ ســـــری آدم مثـــل خـــــودتــــ
دورتــــو گـــرفتــــن خیلـــــــی شـــاخــــــی
"ای کاش"
تکیه کلام پیریت نشود
زیرا زیباترین باران ها از سیاه ترین ابرهاست
امروز، دیروز نیست
و فردا امروز نمی*شود ...
اما برای نفرت
گاهی فقط یک حادثه یا یک ثانیه کافی است
” نیمه پیدا شده ” را دریاب !
عمریست نشسته ام
پای لرز خربزه هایی
که هیچوقت یادم نمی آید
کی؟!
خوردمشان…
بایــــد برای شـــــاه شدن
زنـــــی را انتخاب کنـــــی
که ملکـــــه ی تمام قصه هـــــایت شود
♥ زیبایــــــی زن و مـــــرد بودن به باهم بودنشـــــــان است♥
نظر جالب یک ریاضیدان درباره زن و مرد
روزی از دانشمندی ریاضیدان نظرش را درباره زن و مرد پرسیدند.
جواب داد:....
اگر زن یا مرد دارای ( اخلاق) باشند پس مساوی هستند با عدد یک =1
اگر دارای (زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم =10....
اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =100
اگر دارای (اصل و نصب) هم باشند پس سه تا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =1000
ولی اگر زمانی عدد یک رفت (اخلاق) چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر هم به تنهایی هیچ نیست ، پس آن انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت.....
تو نباشی و من به عکست خیره شوم . . .
حالَــــــــم خوب می شود !
کشیدم….
حالا تو در محاصره ی منی….
گویا عشـ♥ــق بـہ مانند دریایت
با سـ♥ــرخے خوלּ در رگهایم
یکـــے شدہ …